سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وایت برد


فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد. خداوند پذیرفت. او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف یک دیگ بزرگ غذا نشسته بودند. همه گرسنه، ناامید و در عذاب بودند. هرکدام قاشقی داشتند که به دیگ می رسید ولی دسته قاشق ها بلندتر از بازوی آن ها بود، به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب آنها وحشتناک بود.
آنگاه خداوند گفت: اکنون بهشت را به تو نشان می دهم. او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا، جمعی از مردم، همان قاشق های دسته بلند. ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم؟ چرا مردم در اینجا شادند؟ در حالی که در اتاق دیگر بدبخت هستند، با آنکه همه چیزشان یکسان است؟

خداوند گفت: خیلی ساده است، در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند. هر کسی با قاشقش غذا در دهان دیگری می گذارد، چون ایمان دارد کسی هست که در دهانش غذایی بگذارد!!!


ارسال شده در توسط مرتضوی